تو مغزم پر از حرف و تو ذهنم پر از کلمه ست ولی انگار قفلش کرده باشن ، هیچ نمیدونم چطور بنویسم ، یادش بخیر قدیم ترها راحت می نوشتم کافی بود اراده کنم ، رود کلمات می لغزید روی کیبورد ، البته از حق نگذریم کیبورد فیزیکی هم بی تاثیر نبود و من الان مدتهاست که با گوشی می نویسم. شاید حتی اگه به جای کیبورد فیزیکی و صداق تق تق معمولیش یه ماشین تایپ داشتم بیشتر تر می نوشتم اصلاً!

گاهی مطمئن میشم در زمانی زندگی می کنیم که ظلم ش بیشتر از آسایش ش برای ماست؛ اگه ما هم اینترنت نداشتیم ، اگه این همه ارتباط و امکانات نبود شاید بیشتر فکر می کردیم و بیشتر می خوندیم ، زودتر می خوابیدم و روزمون برکت داشت ، به هم نامه می نوشتیم گاهِ دلتنگی.‌ قرار می ذاشتیم همو ببینیم، دست همو بگیریم و با هم بخندیم تا حال مون بهتر شه و از همه مهمتر ماشین نویسی و دست نویسی کردن نوشته ها باعث میشد رود کلمات ذهن مون نخشکه، درست مثل رود در حال خشک شدن ذهن من که از کلمه خالی ترینه و گرنه من اگه نارنجدونه پنج سال پیش بودم این رودخونه خروشان ترین بود و خدا میدونه اگر رود کلمه خشک بشه چقدر بلا نازل میشه!

کیبورد ,نوشتم ,کلمه ,کیبورد فیزیکی منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

درب و پنجره ره آورد سبحان سلامتی خوشمزه ترین مزه ها codetools7